یک موویز

سیمین می‌خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه از ایران برود و همه ی مقدمات این کار را فراهم کرده است. اما نادر نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد تنها رها کند و

پسرکی به نام علی کفش‌ های خواهرش را گم می‌کند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد ، آنها قرار می‌گذارند که صبح‌ ها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود. اما با وجود تلاشی که زهرا برای به‌ موقع رساندن کفش‌ها می‌کند ، علی هر روز دیر به مدرسه می‌ رسد. تا این که…