یک موویز

كاپیتان باربوسا و الیزابت سوآن و ویل ترنر برای نجات جك اسپارو و مروارید سیاه به سنگاپور می روند این در حالی است كه آنها برای نجات كاپیتان جك اسپارو باید یك دزد دریایی چینی را پیدا كرده و نقشه دریایی كه محل كاپیتان جك را نشان می دهد را از او بدزدند، در ادامه داستان مجمعی به نام برادران وارد داستان می شوند كه باعث پیروزی دزدان دریایی كارائیب در مقابل كمپانی هند شرقی می شوند و ....

پس از اینکه یک شیک شکارچی بنام «لولین ماس» (جاش برولین) روزی بطور اتفاقی با اجساد گروهی از تبهکاران، که بخاطر بهم خوردن معامله مواد مخدر یکدیگر را کشته اند روبرو می شود. او این ماجرا را به پلیس خبر می دهد، اما قبل از آن دو میلیون دلار پول نقد را از صحنه جرم برای خودش بر می دارد. از این رو قاتلی روانی بنام «آنتون چیگور» (خاویر باردم)، برای بدست آوردن پول، رد او را گرفته و به تعقیب او می پردازد… کارچی به عواقب یک معامله مواد مخدر و بیش از دو میلیون دلار پول نقد در نزدیکی ریوگرانده برخورد می کند، خشونت و ضرب وشتم اتفاق می افتد.

پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه اموری، کریستوفر مک کان بدون دانشجو و ورزشکار برتر اموال خود را رها می کند، کل حساب پس انداز 24000 دلاری خود را به خیریه و مراکز پرشکوهی به آلاسکا می دهد تا در بیابان زندگی کنند. در طول راه، کریستوفر با یک سری شخصیت ها روبرو می شود که زندگی او را شکل می دهد...

نیکلاس آنجل، از پلیس‌های برتر لندن است که بدلیل توطئه همکارانش به شهر کوچکی منتقل می شود. در ابتدا همه چیز آرام است اما پس از رخ دادن یک قتل او به همه چیز مشکوک می شود و به کمک همکار چاقش دنی بارتمن، به دنبال کشف راز ماجراست اما...

جس خودش را برای مسابقه ی دو مدرسه آماده می کند اما تنها کسی که می تواند از او جلو بزند دختری تازه واردی به نام “لزلی” است. آن دو پس از مدتی با هم دوست می شوند و مکانی اسرار آمیز را در جنگل به نام “ترابیتیا” در نظر می گیرند و خود را شاه و ملکه ی آن جا می نامند…

سال ۱۹۳۵. برایونی تالیس فرزند 13 ساله خانواده ای مرفه، با متهم کردن رابی ترنر (جیمز مک‌آووی) به جرمی که مرتکب نشده، سرنوشت زندگی خیلی‌ها را به طور کلی تغییر میدهد…

بن وید که یک یاقی و مجرمی تحت تعقیب و خطرناک است، بالاخره یکی از شهر های آریزونا دستگیر میشود. ولی دوستان بن قصد دارند به سرکردگی چارلی پرینس به مردم و کلانتر شهر حمله کنند تا بتوانند بن وید را آزاد کنند. به همین دلیل کلانتر شهر مردم را فرا می خواند تا...

”در اواخر قرن نوزدهم در لندن، رابرت انجیر، همسرش جولیا و آلفرد بوردن بعنوان دستیاران یک شعبده باز باهم کار می کنند. جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان میدهد و رابرت، آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آن‌ها جایش را به دشمنی میدهد. بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور، و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند. وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند، رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد.

یک پلیس مخفی و فردی در پلیس سعی در شناسایی یکدیگر هنگام نفوذ به یک باند ایرلندی در جنوب بوستون دارند...

ویل ترنر و الیزابت سوان که قصد دارند بزودی با هم ازدواج کنند بجرم کمک به کاپیتان جک اسپارو برای فرار از دست قانون بازداشت می شوند. لرد کاتر که دستور این بازداشت را داده به ویل و الیزابت می گوید اگر آنها به او کمک کنند تا جک را پیدا کرده و قطب نمای جادویی اش را از او بگیرد، آنها را مجازات نخواهد کرد...