یک موویز

فیلم داستان جوانی به نام فرانک ابیگنل پسر ( لئوناردو دی کاپریو ) است که تا قبل از بیست سالگی توانسته بود به یکی از بزرگترین کلاهبرداران عصر خود تبدیل شود و میلیونها دلار از طریق جعل چک از بانکهای مختلف برداشت کند. همچنین خود را به عنوان خلبان ، پزشک و وکیل جا بزند. از طرف دیگر کاراگاهی از اف بی آی به نام کارل هانریتی ( تام هنکس ) به دنبال اوست ولی همیشه از او عقب می ماند …

جیک هویت» (هوک) پلیس تازه کاری است که می خواهد به بخش ضد قاچاق مواد مخدر پلیس لس آنجلس به فرماندهی «سرگرد آلونزو هریس» (واشینگتن) بپیوندد. «هریس» قبول کرده که پیش از پیوستن «جیک» به واحدش، او را امتحان کند و یک روز هم راه هم سوار بر ماشین پلیس اش شهر را زیر پا بگذارند…

هابیتی فروتن از شایر و هشت همراهش برای نابود کردن حلقه قدرتمند و نجات سرزمین میانه از دست ارباب تاریکی سائورون راهی سفر می شوند...

امریکا. در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1988، نوجوانی به نام «دانی دارکو» یک شب توی خواب راه می افتد و از خانه خارج می شود و با خرگوش غول پیکر و زشت رویی به نام «فرانک» ملاقات می کند که به او می گوید دنیا28 روز و 6 ساعت و 42 دقیقه و 12 ثانیه ی دیگر نابود خواهد شد…

۱۲۳ تفنگدار ویژه ی ارتش امریکا به موگادیشو فرستاده می شوند تا دو ستوان ارشد ارتش سومالی را در عملیاتی برق آسا دستگیر کنند. اما در یک غافلگیری با خیل عظیمی از سربازان سومالی مواجه می شوند و جنگی سنگین آنها را زمینگیر می کند.

پس از اینکه جان نش، یک ریاضیدان درخشان اما اجتماعی، کار مخفیانه در رمزنگاری را می پذیرد، زندگی وی به نوبت کابوس می رسد...

داستان در مورد فرمانده سپاه روم به نام مکسیموس (راسل کرو) است. زمانی که در حال جنگ با شورشی های شمال است امپراطور روم به دیدنش می رود و به او می گوید که می خواهد بعد از خودش او را امپراطور کند. پسر امپراطور که این قضیه را متوجه می شود پدر خود را به قتل می رساند و مکسیموس را به مرگ محکوم می کند ولی ...

پسری که با روحیه ارتباط برقرار می کند از یک روانشناس کودک کمک می گیرد...

مردی سرنگهبان بخش محکومان مرگ یک زندان ایالتی است، یکی از زندانیان، سیاه پوست تنومند و قوی هیکلی به نام جان کافی که به اتهام قتل به اعدام محکوم شده...

«راوی» (نورتن)، جوانی پریشان حال پی می برد که به کمک مشت بازی با دست های برهنه، بیش از هر زمان دیگری احساس زنده بودن می کند. او و «تایلر دردن» (پیت) که به دوستانی صمیمی تبدیل شده اند، هفته ای یک بار با هم ملاقات می کنند تا با هم مشت بازی کنند. در حالی که افراد دیگری هم به باشگاه شان می پیوندند، محفل شان به رغم آن که رازی است بین شرکت کننده هایش، شهرت و محبوبیت یک باشگاه زیرزمینی را پیدا می کند...