یک موویز

دو مرد در حالی که یک جسد بین‌شان قرار دارد، در لانه مخفی یک قاتل سریالی بنام «جیگسا» به هوش می آیند. آن دو باید از قوانین مشخصی پیروی کنند و کارهای خواسته شده را انجام دهند، تا از این بازی مرگبار که برایشان تدارک دیده شده، زنده به در آیند.

در یک استان کوچک کره در سال 1986، دو کارآگاه با پرونده چندین زن جوان که توسط یک مجرم ناشناس مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل رسیده اند، مبارزه می کنند...

قبل از مسابقه برای فرار از قاتلان و تلاش برای به دست آوردن حافظه خود، یک مرد توسط یک قایق ماهیگیری، پر از گلوله و مبتلا به فراموشی، سوار می شود...

یک زن همراه دو فرزندش که به نور خورشید حساسیت دارند، در خانه‌ای تاریک زندگی می کند. با جریاناتی که برایش اتفاق می افتد، کم کم باور می کند که خانواده‌اش نفرین شده‌اند.

امریکا. در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1988، نوجوانی به نام «دانی دارکو» یک شب توی خواب راه می افتد و از خانه خارج می شود و با خرگوش غول پیکر و زشت رویی به نام «فرانک» ملاقات می کند که به او می گوید دنیا28 روز و 6 ساعت و 42 دقیقه و 12 ثانیه ی دیگر نابود خواهد شد…

پس از اینکه جان نش، یک ریاضیدان درخشان اما اجتماعی، کار مخفیانه در رمزنگاری را می پذیرد، زندگی وی به نوبت کابوس می رسد...

لئونارد مردی که حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و دیگر قادر نیست چیز جدیدی را به خاطراتش اضافه کند. او بوسیله یادداشت‌ها و خالکوبی‌ کردن بدنش، به دنبال مردی است که فکر می کند همسرش را به قتل رسانده. در واقع این هدف آخرین چیزی است که او به یاد می آورد…

پسری که با روحیه ارتباط برقرار می کند از یک روانشناس کودک کمک می گیرد...

مظنونین همیشگی : داستان فیلم درباره یک باند خلافکار متشکل از پنج نفر است که توسط فردی به نام کایزر شوزه اجیر شده اند تا اقدامات دستور داده شده را به انجام برسانند. آنها در یکی از ماموریت هایشان در یک کشتی در نزدیکی لنگرگاه سن پدرو، بر اثر انفجار مواد منفجره درون آن کشته می شود؛ البته یکی از آنها به نام وربال زنده می ماند. در ادامه پلیس برای حل پرونده شروع به بازجویی از وریال می کند که …

جان دوو”(کوین اسپیسی) قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها “دیوید میلز” (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم دوو را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر می دهد. تغییری اساسی…