یک موویز

یک روانشناس بالینی زن شکاک و یک کشیش آموزش دیده و پیمانکار به هنگام معاینه معجزات، شیطان و سایر موارد خارق العاده را بررسی و اینکه آیا توضیحی علمی وجود دارد یا اینکه واقعاً ماورایی در کار است...

دو برادر قدم های پدر خود را به عنوان شکارچی و ناجی جان انسان در مقابل شیاطین ، هیولاها و موجودات ماورایی دنبال می کنند و همینطور سرنوشت بزرگ و نقش مهمی در انتظار آن ها می باشد.

دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود…

داستان سریال در سال ۱۹۸۰ رخ میدهد، “ویل” پسر جوانی است که روزی همراه با دوست صمیمی اش مایک به جنگلی میروند و در همانجا نیز ناپدید میشوند، تحقیقات گسترده و آزمایش های مخفی برای فهمیدن علت این اتفاق انجام میشود، طی همین اتفاقات با دختر بچه ای عجیب و غریبه رو به رو میشوند. اکنون مادر ویل و بقیه باید برای بازگرداندن آنها با نیرویی وحشتناک مقابله کنند که…

این فیلم چگونگی شکل گیری رابطه بین روانپزشک مشهور و بیمار وی را به تصویر می کشد, ، یک افسر جوان دایره جنایی FBI که توانایی تاثیرگذاری بر روی قاتلان زنجیره ای دارد.

این سریال داستان گروهی از مهاجران اروپایی را روایت می کند که با یک کشتی لندن را ترک می کنند و به دنبال زندگی‌ ای تازه به سمت نیویورک می روند و وقتی در میان راه با یک کشتی مهاجر دیگر رو به رو می شوند سفر آن ها تبدیل به یک کابوس می شود...